کد مطلب:88608 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:626

پرهیزگاران در کسب دانش حریصند











(و حرصا فی علم)

ترجمه: و (می بینی برای هر یك از متقین) علاقه ی شدیدی در كسب علم و دانش.

شرح: در فرازهای قبل گفته شد كه: از صفات پرهیزگاران عالم بودن آنهاست و در این فراز مولی می فرماید، علاوه بر این كه عالمند، حرص و علاقه ی شدیدی به كسب علم و دانش اندوزی دارند و مرز معین و مشخصی برای یادگیری دانش ندارند.

نكته قابل ذكر این كه در عرف مردم صفت «حرص» صفت پسندیده ای نیست ولی باید توجه كرد كه حرص به معنای علاقه ی وافر و میل زیاد به چیزی است و این بد نیست، مفهوم نازیبای «حرص» از تمایل به چیز نازیبا حاصل می شود. اگر این علاقه به علم و سعادت جامعه و رستگاری خود باشد، خوب است، ولی اگر این حرص و علاقه ی بیش از حد به زندگی دنیوی و مال و زن و فرزند باشد، مذموم است هر یك از اینها گرچه توجه به آنها و علاقه به آن لازم است ولی نباید به درجه ی حرص برسد،

[صفحه 154]

حرص در این مورد مذموم است.

از این رو در قرآن خداوند بنی اسرائیل و قوم یهود را مذمت كرده زیرا حریص بر حیات و زندگی دنیوی شدند (و لتجدنهم احرص الناس علی حیوه، می یابی آنها را حریص ترین مردم بر زندگی دنیا).[1].

به خلاف مثالهای اول كه حرص در آنها بار مذموم ندارد، چنانكه مولی در این خطبه حرص در علم را از صفات متقین می شمارد، و خداوند پیامبر را حریص بر هدایت مردم معرفی می كند: «لقد جائكم رسول من انفسكم عزیز علیه ما عنتم حریص علیكم...»، آمد شما را رسولی از خود شما، دشوار است بر او رنج شما، حریص است بر اسلام آوردن و هدایت شما...[2] یا در جای دیگر می فرماید: «ان تحرص علی هداهم...»، اگر حریص باشی بر هدایت آنها...[3].

پس ملاك خوبی و بدی حرص، در متعلق آن است، اگر چیزی باشد كه قابلیت علاقه ی شدید را دارد، حرص بر آن ممدوح و گرنه مذموم است.

گفتیم كه اگر پرهیزگاران برای هر كاری حد و مرزی داشته باشند، ولی برای علم حد و مرزی قائل نیستند و اصولا اسلام حد و مرزی برای علم قرار نداده است نه حد زمانی نه مكانی، نه از نظر مقدار تلاش و كوشش نه از نظر استاد نه از نظر مشكل و چگونگی علم آموزی.

اما حد زمانی ندارد، زیرا فرمودند: «اطلب العلم من المهد الی اللحد» تاریخ شروع تعلم از درون گهواره و فارغ التحصیل شدن آن چشم بر هم گذاردن برای همیشه و مرگ است (ز گهواره تا گور دانش بجوی).

در مورد عدم حد مكانی فرمودند: «اطلب العلم و لو بالصین»، علم بیاموز

[صفحه 155]

گرچه در چین باشد. گویا آخرین نقطه شناخته شده در دنیا در آن زمان، چین بوده است.

در مورد عدم وجود مرز برای مقدار تلاش فرمودند: «لو یعلم الناس ما فی طلب العلم لطلبوه و لو بسفك المهج و خوض اللجج»، اگر مردم می دانستند ارزشی را كه در یادگیری دانش است، هر آینه طلب می كردند، آن را گر چه به ریختن خون دل و فرو رفتن در دریاها باشد.[4] یعنی آن قدر ارزش دارد كه اگر احتمال كشته شدن یا فرو رفتن در دریا هم باشد این مقدار تلاش رواست (این حدیث كنایه از تحمل نهایت مشقت است، در آن زمان رفتن به اعماق دریا بسیار مشكل بوده است).

در مورد عدم محدودیت از لحاظ استاد فرمودند «الحكمه ضاله المومن اخذها حیث وجدها»، دانش گمشده ی مومن است هر جا بیابد، می گیرد، انسان گمشده ی با ارزش خود را گر چه در دهان شیر باشد می گیرد، البته جای تذكر است كه در روایات سفارش شده، دقت كنید از چه كسی علم می آموزید، این گونه روایات در موردی است كه همان علمی كه نزد فرد غیر صالح است، نزد صالح هم هست كه در صورت تخییر باید صالح انتخاب شود، زیرا علم غذای روح است و اگر از غیر صالح گرفته شود، ممكن است غذائی مسموم در ضمن غذاهای مطلوب به خورد انسان بدهد، از این رو اگر مملكت ما مخیر شد كه از افراد و اساتید مومن در داخل كشور استفاده كند، یا از افراد ملحد و كافر غرب، باید از رفتن دانشجویان به خارج ممانعت كند، ولی اگر علمی است كه در نزد اساتید ما نیست، یا به نحو مطلوب در نزد آنها نیست ناچاریم دانشجو به خارج بفرستیم و این همان است كه می فرماید: مومن دانش را می گیرد هر جا بیابد، گرچه از دهان كفار در بلاد كفر!

اما عدم وجود مرز از نظر شكل و محتوی و كیفیت علم آموزی، در آیات و روایات تعبیرات مختلفی است كه از هر چیز علم آموزید، از شهرهای نابود شده

[صفحه 156]

گذشتگان و اقوام منحرف گذشته، از آثار گذشتگان و از سیر و سفر در زمین و تجربه شخصی افراد و...، كسب دانش كنید.

این مكتب چه مكتبی است كه این قدر برای علم ارزش قائل است! مكتبی كه وقتی سربلند كرد در تمام مكه كه مركز جزیره العرب و پایگاه مهم فرهنگ آن زمان بود تنها 17 نفر باسواد بودند،[5] برخاستن این آئین و چنین نظامی از چنین سرزمینی با چنین افرادی بجز معجزه چیزی نیست!

بد نیست در اینجا حدیثی نیز درباره ارزش و فضیلت علم نقل شود: امام صادق (ع) فرمودند كه: پیامبر خدا فرمودند «من سلك طریقا یطلب فیه علما سلك الله به طریقا الی الجنه و ان الملائكه لتضع اجنحتها لطالب العلم رضی به و انه لیستغفر لطالب العلم من فی السموات و من فی الارض حتی الحوت فی البحر و فضل العالم علی العابد كفضل القمر علی سائر النجوم لیله البدر و ان العلماء ورثه الانبیاء ان الانبیاء لم یورثوا دینارا و لا درهما ولكن ورثوا العلم فمن اخذ منه اخذ بحظ وافر، كسی كه راهی رود برای كسب علم، خداوند راهی از آن راه به بهشت باز می كند، و ملائكه بالهای خود را برای خشنودی طالب علم باز می كنند، و برای طالب علم هر كس در آسمان و در زمین است حتی ماهی دریا استغفار می كند، و فضل و ارزش عالم بر عابد مثل فضیلت ماه شب چهارده بر دیگر ستارگان است، و علماء وارث انبیاء هستند و دینار و درهمی به ارث نمی گذارند، ولكن علم را به ارث می گذارند، پس هر كس از آن برگیرد، حظ و بهره بسیاری برگرفته است».[6].

این گونه روایات در مورد فضیلت علم و اهتمام به علم اندوزی بسیار است، و چقدر زشت است مملكتی كه ادعا می كند ما مملكتی هستیم كه مذهبمان شیعه جعفری

[صفحه 157]

است پر از بی سواد باشد، مملكت اسلامی مملكتی است كه باید اهل مطالعه و همه جا كتابخانه و مبارزه با بیسوادی و همه جا مدرسه و مكان مبارزه با جهل باشد، بحث از علم مجال وسیعی می طلبد، كه از حوصله كنونی خارج است[7] و در پایان این فراز دو نكته بسیار مهم را متذكر می شویم:

1- حقوق معلم بر متعلم- از حقوق واجب الاتباع و لازم المراعات حق معلم است، این پدر روحانی كه بسیار بر پدر جسمانی فضیلت دارد و او اگر وظیفه ی خود را به نحو احسن انجام دهد، معبود و مولای متعلم می شود چنان كه منسوب به علی (ع) است كه فرمود: «من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا»، كسی كه مرا حرفی تعلیم دهد مرا عبد و بنده خود كرده است، و نیز درباره معلم بزرگ خود فرمود: انا عبد من عبید محمد، من بنده ای از بندگان محمد (ص) هستم.

رعایت حق معلم از وظائف بزرگی است كه شارع مقدس بر دوش ما گذارده است، حال به سخنان علی (ع) این مولای بزرگوار و شاگرد مكتب رسول الله گوش فرا ده كه چگونه تعلیم می دهد:

امام صادق (ع) در روایتی از علی (ع) نقل می كنند كه مولی بسیار می فرمودند: «ان من حق العالم ان لا تكثر علیه السوال و لا تاخذ بثوبه و اذا دخلت علیه و عنده قوم فسلم علیهم جمیعا و خصه بالتحیه دونهم و اجلس بین یدیه و لا تجلس خلفه و لا نغمض بعینیك و لا تشر بیدك و لا تكثر من قول: قال فلان و فلان خلافا لقوله و لا تضحر بطول صحبته فانما مثل العالم مثل النحله ینتظر بها متی یسقط علیك منها شی ء، از حق عالم بر تو این است كه زیاد از او سوال نكنی و لباس او را نگیری و اگر بر مجلس عالم وارد شدی و نزد او عده ای بودند سلام بر همه ی آنها كن و سلام و درود ویژه خود را به آن عالم تقدیم نما و برای نشستن، جایگاهی را در برابر او انتخاب كن

[صفحه 158]

و پشت سر او منشین و با گوشه چشم به او نظر میفكن و با دست خود به او اشاره نكن، (كه بی احترامی به اوست) و زیاد نگو فلانی و فلانی برعكس قول شما گفته اند، و با زیاد صحبت كردن او را ناراحتم كن، زیرا مثل عالم و دانشمند مثل درخت خرمائی است كه انتظار كشیده می شود چه موقع از آن رطبی فرو افتد».[8] یعنی او باید افاضه كند نه با سوال كردن مرتب او را رنج دهی!

2- وجوب عمل بر طبق علم- از امور بسیار مهم كه بر عالم لازم است، عمل كردن بر طبق علم خود است چنانكه این بر غیر عالم هم لازم است ولی برای عالم موكد است، و از این رو خداوند ثواب زنهای پیامبر را كه مطیع باشند، دو برابر و عقوبت آنها را در صورت عصیان نیز دو برابر قرار داده است.

مولای متقیان در روایتی از پیامبر نقل كردند كه: «علماء دو دسته اند:

1- دسته ای كه علم و آگاهی خود را بكار گرفته و بر طبق آن عمل می كنند و اینها اهل نجاتند.

2- و دسته ای كه بر طبق علم خود عمل نمی كنند، این گروه دچار هلاكت و نابودی شده و اهل جهنم هستند. از بوی عالمی كه علم خود را رها كرده، و به مرحله ی عمل نرسیده، متاذی و ناراحتند، و سخت ترین اهل جهنم و آتش از نظر ندامت و حسرت شخصی است كه بنده ای را به طرف خدا دعوت كند و دعوت او نیز موثر افتد و آن بنده در صراط مستقیم قرار گیرد و سرانجام خداوند او را به بهشت داخل كند ولی این شخص را كه دعوت كننده بوده، بواسطه ی ترك عمل و پیروی هوای نفس و طولانی بودن آرزویش به آتش انداخته است»[9].

در روایت است كه «زمامدار ظالم و عالم فاجر، شدیدترین مردم از نظر

[صفحه 159]

عقابند[10] »، «آتش زنه و آتش افروز در روز قیامت هر ثروتمند بخیل است كه مالش را از فقرا بخل كرده، و هر عالمی است كه دین خود را به دنیا فروخته است»[11] »، «در جهنم سنگ آسیائی است كه علماء سوء را آرد می كند»[12].

به قدری كلمات اهل بیت عصمت و طهارت گویاست كه جای توضیح نیست، خداوند ما را مودب به اخلاق الهی گرداند، تا در رعایت حق معلم و عمل به علم خود كوشا باشیم.

عارف وارسته الهی قمشه ای در ذیل این فراز (و حرصافی علم) چنین می سراید.


براه دانشمند آن گونه پویا
كه تشنه از پی آب است جویا


خلائق گر حریص مال و جاهند
حریص دانش آن مردان راهند


كه دانش رهبر دنیا و دین است
جمال آرای فردوس برین است

[صفحه 161]


صفحه 154، 155، 156، 157، 158، 159، 161.








    1. سوره ی بقره ی، آیه ی 2.
    2. سوره ی توبه، آیه ی 128.
    3. سوره ی نحل، آیه ی 37.
    4. این حدیث را در مقدمه ی كتاب معالم، صاحب معالم نقل كرده است.
    5. فتوح البلدان بلاذری، صفحه 457، طبع مصر.
    6. كافی، جلد 1، صفحه 34- صاحب معالم نیز در مقدمه ی كتاب معالم در فضیلت علم این روایت را در صدر روایات آورده است.
    7. در مورد علم می توانید به كتاب الحیاه جلد 2، صفحه 267 به بعد و میزان الحكمه، جلد 6، صفحه 445 به بعد و كتاب منیه المرید شهید ثانی مراجعه نمائید.
    8. بحار، جلد 2، صفحه 43- میزان الحكمه، جلد 6، صفحه 488، بعضی از روایت را آورده و در مقدمه معالم هم با كمی اختلاف نسخه نقل كرده است.
    9. منیه المرید، صفحه 36- كافی جلد 1، صفحه 55.
    10. غررالحكم مولی.
    11. غررالحكم مولی.
    12. كنزالعمال خبر 29100 شبیه این خبر برای علماء متكبر است، خبر 29101 (این چند روایت را صاحب میزان الحكمه در جلد 6 صفحه 516 آورده است).